قرار بود که از عشق نگذریم...



چو شاخه ای که امیدش به برگ و باری نیست
بهار آمده، اما مرا بهاری نیست


نوشته است: بهار است، شاخه ها سبزند ...
ولی به گفتۀ تقویم اعتباری نیست


مرا که عطر بهشت از تن تو بوییدم
به باد هرزۀ اردیبهشت کاری نیست

  

درون قاب خزان ایستاده ام، بی برگ
ز هیچ رهگذرم چشم ِ انتظاری نیست


تو مثل باد بهاری، گره گشا، سرسبز
ولی دریغ، تو را عهد استواری نیست


قرار بود که از عشق نگذریم ، ولی
گذشتم از تو و دیگر مرا قراری نیست


محمد رضا ترکی



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد