به جز ندیدنِ رویِ تو٬ انتخابی نیست

به آب و رنگِ خیال تو، رنگ و آبی نیست

به مهربانی دستِ تو٬ آفتابی نیست

ز یُمن نِشوه یک غمزه تو تا دم مرگ

مرا به سر٬ هوس مستی از شرابی نیست

چه پرسم از تو٬ که می دانم از هجوم حیا

سپندِ قهر تو را٬ آتش جوابی نیست   

ز بیم آنکه خیالِ تو٬ بگذرد ناگاه

به خواب رفت مرا چشم٬ و رنگِ خوابی نیست

دو چشم و این همه رنگِ خمار؟  آینه را

به جز ندیدنِ رویِ تو٬ انتخابی نیست

ببین غرور مرا، آینه است و بی رنگی

تویی٬ و گر نه مرا غیر بازتابی نیست


*میرشکاک*



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد