راه پیدا کردن گنج جهان جز رنج نیست...




راه پیدا کردن گنج جهان جز رنج نیست
رنج آن را راست می گویند اما گنج نیست
 
گاه می افتد به خاک گه می غلتد به رود
هیچ رازی در فرو افتادن نارنج نیست
 
گاه سربازی شجاعی گاه شاهی ناامید
روز وشب چیزی به جز تکرار یک شطرنج نیست
  
ادامه مطلب ...

قصه‎ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت



دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت


چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند

شعله‌ای بود که لرزید ولی جان نگرفت


دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی ...

قصه‌ی عاشقی ما سر و سامان نگرفت

  ادامه مطلب ...