راه پیدا کردن گنج جهان جز رنج نیست...




راه پیدا کردن گنج جهان جز رنج نیست
رنج آن را راست می گویند اما گنج نیست
 
گاه می افتد به خاک گه می غلتد به رود
هیچ رازی در فرو افتادن نارنج نیست
 
گاه سربازی شجاعی گاه شاهی ناامید
روز وشب چیزی به جز تکرار یک شطرنج نیست
  
ادامه مطلب ...

قصه‎ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت



دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت


چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند

شعله‌ای بود که لرزید ولی جان نگرفت


دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی ...

قصه‌ی عاشقی ما سر و سامان نگرفت

  ادامه مطلب ...

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم 
ادامه مطلب ...

با دلت حسرت هم صحبتی ام هست...

من که در تُنگ برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟

دل پر از شوق رهایی است، ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم




 
ادامه مطلب ...

چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد

چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد

من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد

به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق
عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد
 
ادامه مطلب ...

مژده وصل

تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان
انتظار همه را نیز به آخر برسان

همه پرورده ی مهرند و من آزرده ی قهر
خیر در کار جهان نیست تو هم شر برسان

لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد
به جگر سوختگان داغ برابر برسان
 
ادامه مطلب ...

هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی

ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت ...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی

ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی 

ادامه مطلب ...

کمترین فایده عشق...

راز این داغ نه در سجده‌ی طولانی ماست
بوسه‌ی اوست که چون مهر به پیشانی ماست

شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجره‌ای در دل سیمانی ماست

موج با تجربه‌ی صخره به دریا برگشت
کمترین فایده‌ی عشق پشیمانی ماست
 
ادامه مطلب ...

عاشقان...

می فروشــــی در لبــــــاس پارســا برگشته است

آه از این نفـــرین که با دســـت دعـا برگشته است

پینــــه‌های دســــت و پا سر زد به پیشانی عجب!

کفـــــر با پیراهــــن زهــــــد و ریــــــا برگشته است

داد از این طـــــــرز مسلمــــانی که هر کس در نظر

قبلـــــه را می‌جویــــد اما از خـــــدا برگشتــه است 

ادامه مطلب ...

پژواک

بستن زلف رها سنگدلی می‌خواهد

دل شکستن همه‌جا سنگدلی می‌خواهد


چون دلت حال مرا دید نپرسید چرا

عشق بی‌چون‌ و‌ چرا سنگدلی می‌خواهد 

ادامه مطلب ...

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است


مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه

دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است

تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند

کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

 

ادامه مطلب ...

خطبه

بهار پشت زمستان بهار پشت بهار

دلم گرفت از این گردش و از این تکرار


نفس کشیدن وقتی که استخوان به گلو

نگاه کردن وقتی که در نگاهت خار


اگر به شهر روی طعنه های رهگذران

اگر به خانه بمانی غم در و دیوار


  ادامه مطلب ...

دلتنگ...

من چه در وهم وجودم چه عدم دلتنگم

از عدم تا به وجود آمده ام دلتنگم

روح از افلاک و تن از خاک، در این ساغر پاک

از در آمیختن شادی و غم دلتنگم

خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت

من هنوز ازسفر باغ ارم دلتنگم  ادامه مطلب ...

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه

دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است

تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند

کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

  ادامه مطلب ...

بعد یک سال بهار آمده، می بینی که!

بعد یک سال بهار آمده، می بینی که!

باز تکرار به بار آمده، می بینی که!

سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت

عقل با عشق کنار آمده، می بینی که!

  ادامه مطلب ...

گناه

جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود

عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود


عقل با دل رو به رو شد ، صبح دلتنگی بخیر

عقل برمی گشت راهی را که دل پیموده بود  ادامه مطلب ...

"گاهی فقط سکوت"

چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری ست

جای گلایه نیست! که این رسم دلبری ست

هر کس گذشت از نظرت، در دلت نشست

تنها گناهِ آینه ها زود باوری ست  ادامه مطلب ...

دل تنگ

من چه در وهم وجودم چه عدم،دلتنگم
از عدم تا به وجود آمده ام دلتنگم
روح از افلاک و تن از خاک، در این ساغر پاک
از در آمیختن شادی و غم دلتنگم
خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت
من هنوز ازسفر باغ ارم دلتنگم 
ادامه مطلب ...

بدون عشق جهان جای زندگانی نیست

توان گفتن آن راز جاودانی نیست!

تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست!

پراز هراس و امیدم که هیچ حادثه ای
شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست

زدست عشق به جز خیر بر نمی آید

وگرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست  ادامه مطلب ...

به خاکستر نشاندی، سوختی تا ساختی ما را

نه چون اهل خطا بودیم رسوا ساختی ما را

که از اول برای خاک دنیا ساختی ما را

ملائک با نگاه یاس بر ما سجده می کردند

ملائک راست می گفتند اما ساختی ما را

که باور می کند با اینکه از آغاز می دیدی

که منکر می شویم آخر خودت را، ساختی ما را ؟ 

ادامه مطلب ...

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند

تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند 

پوشانده‌اند "صبح" تو را "ابرهای تار 

تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند  

ادامه مطلب ...

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم 

اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم 


یک قطره آبم که در اندیشه دریا 

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم  

ادامه مطلب ...

"بیابان گرد"

همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می سازد

زمانی از حقیقت های ما افسانه می سازد


سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد

که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می سازد


ادامه مطلب ...

دانلود دکلمه غزل زیبای "دنیا عوض شده است" فاضل نظری

دکلمه غزل "دنیا عوض شده است" توسط شاعر اثر، جناب آقای فاضل نظری

شما می توانید این کلیپ زیبا را در شکنج تماشا کنید و یا به صورت مستقیم، در ادامه مطلب دانلود کنید.



متن شعر و لینک دانلود در ادامه مطلب   ادامه مطلب ...

دکلمه غزل زیبای "آخرین شب دنیا" فاضل نظری

دکلمه غزل "آخرین شب دنیا" توسط شاعر اثر، جناب آقای فاضل نظری

شما می توانید این کلیپ زیبا را در شکنج تماشا کنید و یا به صورت مستقیم، در ادامه مطلب دانلود کنید.


متن شعر و لینک دانلود در ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...