چقدر گل بشوی، باد پرپرت بکند...



چقدر گل بشوی، باد پرپرت بکند
چقدر گریه کنی، گریه لاغرت بکند

چقدر صبر کنی تا بزرگ تر بشوی
که دستهای پدر، روسری سرت بکند

به گریه از لب دیوار پیش رو بپری
جهان روانه ی دیوار دیگرت بکند
 
ادامه مطلب ...

تنها تر از شمع...



تنها تر از شمعی که از کبریت می ترسد
غمگین تر از دزدی که از دیوار افتاده
بی اعتنا پاکت کنند از زندگی ، مثل ِ
خاکستر سردی که از سیگار افتاده ..

بی تو دلم می افتد از من ... باز می خشکد
مثل کلاغی مرده که از سیم می افتد
این روزها هر بار که یاد تو می افتم
یک خطّ دیگر روی پیشانیم می افتد ...
 
ادامه مطلب ...