داغی دست کسی آمد و درگیرم کرد...


داغی دست کسی آمد و درگیرم کرد
آمد و از همۀ اهل جهان سیرم کرد


اولین بار خودش خواست که با او باشم

آنقدَر گفت چنینم و چنان... شیرم کرد


مثل یک قلعه که بی برج و نگهبان باشد

بر دلم سخت شبیخون زد و تسخیرم کرد

  

تا خبردار شد از قصّۀ وابستگی ام

بر دلم مهر جنونی زد و زنجیرم کرد


به سرش زد که دلم را بفروشد، برود

قصدش این بود که یک مرتبه تعمیرم کرد!


سنگی از قلب خودش کند و به پایم گره زد

سنگدل رفت و ندانست زمینگیرم کرد


رفت و یک ثانیه هم پیش خودش فکر نکرد

که چه با این دل "لامصّب" بی پیرم کرد...


سونیا نوری



نظرات 1 + ارسال نظر
کامبیز 27 اسفند 1396 ساعت 08:10 ب.ظ

واقعا این شعر عالیه و میلاد راستاد این شعرو به سبک دیس لاو خونده واقعا یکی از باحال ترین شعارایی هستش که شنیدم

ممنون از همراهی شما دوست هنردوست گرامی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد